چگونه نشان دهیم که عاشق مشتریانمان هستیم؟

چطور مشتریان خود را دوست می‌دارید ؟ (شاید اگر بدانیم که خود و دیگران را چگونه دوست می‌داریم، پاسخ به این سوال آسان‌تر باشد). این سوالی بسیار ساده است که به پاسخی ساده و شفاف نیاز دارد. اما واقعا بیانش دشوار است. زیرا دوست داشتن و عشق ورزیدن ، عنوانی عاطفی است و در اندازه‌گیری از نوع شاخص‌های کیفی است.

پس چگونه یک حس را بیان نماییم ؟

پیش از آنکه بخواهیم به این سوال پاسخ دهیم، باید ابتدا عشق love را تعریف کنیم .

عشق چیست ؟

خام باربارا فریدیکسون، متخصص روانشناسی اجتماعی، چندین دهه در خصوص احساسات مثبت به‌ویژه “عشق”، تحقیق نموده است.

وی در کتاب خود Love 2.0 ، تعریفی از رمز و رازی که ما آن را عشق می‌نمامیم، ارائه نموده است :

“اولین و والاترین، عشق یک احساس است، یک وضعیت لحظه‌ای که موجب تحریک ذهن و بدن می‌گردد. مثل تمام احساسات مثبت، عشق احساس درونی به ارمغان می‌آورد که موجب بروز یک موقعیت دلپذیر و کاملا پیچیده برای فرد می‌شود. این احساس، فوق‌العاده است. فراتر از این حس خوب، میکرو لحظه‌های عشق، به ‌مانند سایر احساسات مثبت، ماهیت و ساختار ذهنی شما را تغییر می‌دهد. آگاهی شما از محیط پیرامونتان را بیشتر نموده، حتی در مورد احساسی که به خود دارید. سطح آرامش و نفوذپذیری شما را نیز بالا می‌برد. رفتار دیگران بیشتر به چشم شما می‌آید. روحتان آزاد می‌شود. معجزه عشق حتی می‌تواند به شما کمک کند تا حس یگانگی و ارتباط را لمس نمایید. عشق، تعالی ویژه است و حس می‌کنید که جزئی از یک چیز بزرگ‌تر از خودتان هستید.”

با این تعریف از عشق، کاملا مشخص است که عشق باید جزئی جدایی‌ناپذیر از سازمانی باشد که به ماموریت خویش متعهد و اهدافش را برای ایجاد سود بیشتر به درستی تنظیم نموده است.

شاید فکر کنید که چیزی به نام عشق در کسب‌وکار، کمیاب است. اما این‌گونه نیست. همان‌طور که فریدیکسون گفته : عشق، ارتباط است. عشق زمانی رخ می‌دهد که دو یا چند نفر، حس مثبت خود را با یکدیگر به اشتراک می‌گذارند.

پس مسئله در خصوص بودن با نبودن عشق در سازمان و یا عشق به مشتری نیست. بلکه مسئله اصلی در خصوص میزان و درجه این عشق است.

چهار بعد عشق :

از کتاب True Love (از کاندیدهای جایزه صلح نوبل – تیک نات هان) چهار بعد عشق را به‌اختصار شرح می‌دهیم :

۱- لطف و عنایت : علاقه به خوشحالی دیگر، شاد نمودن دیگری.
۲- شفقت : علاقه واقعی به کم نمودن و یا جلوگیری از درد دیگران برای توانمندسازی آنان.
۳- لذت : عشق عبارتی برای توصیف لذت است. اگر لذتی در عشقتان نباشد، عشقتان واقعی نیست.
۴- آزادی : عشق ورزیدن باید به فرد یک حس آزادی و آرامش دهد.

تمام عناصری مورد اشاره کاملا به یکدیگر مرتبط هستند و قابلیت پیاده‌سازی در فضای کسب‌وکار را دارند.

شناخت و درک، کلید دستیابی به عشق است.

اولین قدم در جهت عشق دادن به مشتری، اتخاذ روش مناسب برای نشان دادن لطف و عنایت سازمان به مشتری است. در این دنیای تجاری پر از رقابت، شما واقعا مجبورید که بخواهید مشتری خود را شاد کنید. این تصمیم رهبر سازمان باید به بیانیه ماموریت و اهداف نیروی انسانی ترجمه شود.

اگر بخواهم این عشق ورزیدن را ازنقطه‌نظر یک فرد عمل‌گرا و نه صرفا آکادمیک مورد ارزیابی قرار دهم، باید بگویم که برای شروع به عشق ورزیدن به مشتری، ابتدا باید مشتری را درک کنید.

“درک” ریشه و اساس عشق است، اگر درک نکنید، نمی‌توانید عاشق باشید.

برای مثال : فردی بعد از تحصیل در رشته نقاشی و شناخت سبک‌ها مختلف، حس می‌کند که عاشق سبک کوبیسم است، زیرا وی آگاهی و درکی مناسبی از ریشه و علت ترسیم خطوط و نحوه نگرش نقاش پیدا نموده است و حال آن درک به عشق تبدیل‌شده است. ( همان سبکی که در کل تابلو دو عدد چشم یا یک صورت از وسط به دونیم شده دیده می‌شود همراه با تعدادی خط متقاطع و سردرگم کننده) اما افرادی که چنین درکی ندارند، این نوع نقاشی را در مقایسه با سبک کمال‌الملک، ناچیز و خالی از هنر می‌دانند.

برای درک بیشتر و بهتر مشتری باید اطلاعات کافی در خصوص وی در اختیار داشته باشیم.

شاید با گوش دادن به مشتری به اطلاعات مناسبی دست‌یابید. شاید متوجه رنج‌ها، چالش‌ها و سختی های مشتری در مواجه با کالا و خدمات خود شوید و با حل آنان، عشق را به مشتری منتقل نمایید. درجایی از مک لارن( نویسنده اسکاتلندی) خواندم: مهربان باش، درجایی که همه به اندازه کافی در جنگ و مبارزه هستند.

هنگامی‌که تنش‌های افراد را درک می‌کنید، خواهید توانست بر بستر روابط انسانی و اجتماعی، با آنان همراه شده و با آنان ارتباط برقرار نمایید. این ارتباط، همان عشق ورزیدن به مشتری است.

از شناخت تا عمل :

تا زمانی که درد مشتری را درک می‌کنید، تنها شما هستید که شایسته برطرف نمودن تمام آن دردها خواهید بود.

در نقش یک سازمان، شاید هرگز قادر به رفع تمام دردهای مشتری نباشید، اما چه‌کاری می‌توان انجام داد ؟

در گام بعد باید احساسات مثبت را با مشتری به اشتراک‌گذارید. برای مثال، برندهایی نظیر خطوط هواپیمایی Southwest و یا Coca-Cola به‌صورت آگاهانه، به دنبال ایجاد احساسات مثبت در بین مشتریان خود هستند.

کسب‌وکارهایی که تلاش می‌کنند تا احساس مثبتی در بین کارکنان و مشتریان خود ایجاد نمایند، در اصل در حال اظهار عشق هستند.

درنهایت، باید به دنبال روشی برای ایجاد حس آزادی و آرامش برای مشتری باشیم. این عمل را تقویت و ترویج آزادی فردی میگوییم.

اگر آزادی‌های متفاوتی برای مشتریان فراهم‌سازید (مثلا آزادی در انتخاب رنگ، زمان تحویل، … ) مطمئنا وارد قلب مشتری خود می‌شوید. کسب‌وکاری که حامی آزادی فردی مشتریانش است، حتما عملیاتش بر بستر عشق به مشتری پیش می‌رود.

پس سرآغاز عشق به مشتری از کجاست؟

تلاش برای عشق ورزیدن بدون شناخت، هرگز امکان‌پذیر نیست. بذر شناخت مشتری در شنیدن صدای وی و تمایل به حل مشکلات مشتری با تعهد بالاست. اینجاست که بحث خدمت به مشتری بسیار مهم میگردد.

منبع : چگونه نشان دهیم که عاشق مشتریانمان هستیم ؟

نوشته شده توسط دکترسیدرضا آقاسیدحسینی

تیم مشاوران مدیریت ایران

استراتژی مالی

بدیهی است که در دنیای پر تحول و متغیر امروز ،موفقیت سازمان ها و بنگاههای اقتصادی از طریق فعالیت های همزمان به دست می آید. کنترل به موقع و مناسب موجودی انبار و مواد اولیه، تولید و خدمات پس از فروش ،فعالیت در سطح بین المللی ،تحقیقات و نوآوری در محصولات ،بازاریابی ،حسابداری وکنترل ریسک های تجاری و مالی مرتبط با فعالیت های بنگاه و سایر فعالیت های مرتبط با بنگاه ها در حال استاندارد شدن است.

با وجود فعالیت های همزمان بخش های مختلف سازمان، هنوز دو فعالیت مهم و اسامی مالی و استراتژی در بیشتر بخش های سازمان ، به صورت منفرد و جدای از هم شکل می گیرد. تصمیمات و فعالیت های مربوط به این دو حوزه توسط کارشناسان متفاوت از هم در گروه های کاری متفاوت از هم در گروه های کاری متفاوت ایجاد می شود که نتیجه آن معمولا پیگیری اهداف و استاندارهای متفاوت و حتی متضاد بوده است.

در بحث های جدید استراتژی و مالیه شرکت ها ،مدیران و استراتژیست ها به دنبال تلقین این دوحوزه اند تا با ایجاد استراتژی مالی و از طریق ایجاد ارتباط بین استراتژی های مهم سازمان و فعالیت های مالی در یک شرکت ، به هدف اجرای تصمیم گیری های بهتر و موثر تر در سازمان نزدیک شوند. نتایج قابل انتظار از این رویکرد عبارت است از :

– دستیابی به استراتژی ای که به صورت روشن تولیدات آتی را هدایت می کند.
– تصمیمات مناسب تجاری که به صورت کاراتری منابع کمیاب را برای اجرای نو آوری های استراتژیک تخصیص می دهد.
– ملاک و معیار مناسبی برای ارزیابی عملکرد سازمان ارائه می دهد.

به طور کلی (مالیه) با تخصیص منابع کمیاب در شرکت سرو کار دارد،در حالی که استراتژی با متمایز ساختن یک شرکت از رقیبان خود در یک صنعت در ارتباط است.از دیدگاه مایکل پورتر،ماهیت رقابت در یک صنعت با پنج عامل اساسی محصولات جایگزین ،خریداران (قدرت چانه زنی خریداران)، فروشندگان (قدرت چانه زنی تامین کنندگان)، تازه واردان(تهدید رقبای بالقوه )و رقابت در صنعت در ارتباط است که برای هر نوع تحلیل در مورد رقبا ارزیابی و شناسایی فرایندهای چهاربخشی شامل اهداف آینده ،استراتژی فعلی ، پیش فرض ها  توانمندی ها لازم است.

یک استراتژی مالی بیانگر چگونگی تامین مالی و سرمایه گذاری منابع شرکت در راستای دستیابی به اهداف شرکت ،یعنی افزایش ثروت سهامداران است.دوره زمانی یک استراتژی مالی برابر دوره زمانی برنامه کلی شرکت است.

پارادایم جدید کسب و کار توجه به ارزش آفرینی به عنوان سرلوحه فعالیت ها در یک بنگاه اقتصادی است. پیتر دراکر نیز کار اصلی یک سازمان را ایجاد ارزش می داند.

در ارزش آفرینی مالی،نوع تصمیمات مالی بسیار حائز اهمیت است.از جمله ، تصمیمات سرمایه ای ، تصمیمات عملیاتی (کارایی) وتصمیمات مالی (بازده) مورد توجه است.

به طور کلی ،تدوین یک استراتژی مالی در سه مرحله صورت می گیرد:

  1. دستورالعمل کردن استراتژی یا تعیین چگونگی بر آورده ساختن ترجیحات مشتریان به طرق منحصر به فرد.مدیر عامل بازنشسته شرکت جان هانکوک می گوید:تنها توجه مدیریت اجرایی شرکت باید به خشنودی و رضایت مشتریان باشد.

۲٫تشخیص منابع ، به عبارتی فرآیند تامین مالی و اجرای استراتژی های نو و جدید به منظور افزایش سطح رضایت مشتریان.

۳٫ارزیابی عملکرد، یا ارزیابی موفقیت ها و شکست های ناشی از فعالیت های کسب و کار . در این مرحله مدیران به شناسایی فرصت ها،موانع ،هم پیمانان، مخالفانموجود در اجرای یک  استراتژی می پردازند.

نظر به مباحث مطرح شده در مورد چگونگی شکل گیری استراتژی مالی و نقش آن در تلفیق اهداف و منابع سازمانی با یکدیگر چنین به نظر می رسد که استراتژی مالی محوری تری نوع استراتژی است که توسط مدیران شرکت های پیشرو مورد توجه قرار می گیرد و لذا لزوم تعامل این استراتؤی های سازمان از اهمیت بالایی برخوردار است.

 

استراتژی مالی مناسب برای مدیریت ریسک کل

هنگام بروز رکود مالی

در این مقاله انواع استراتژی های مالی تعریف و معرفی می شود. تمرکز این مقاله بر روی چگونگی مدیریت شرکت و اتخاذ استراتژی های مناسب هنگام رکود اقتصادی و ورود شرکت ها به مرحله ی اضطرار مالی و افزایش ریسک کل است. بدین منظور ،شرایط رکود اقتصادی و اضطرار مالی توضیح داده می شود و استراتژی های مناسب در این مرحله بررسی می شود. سپس ،استراتژی های مالی و واقعی برای اجتناب از ورود شرکتها به مرحله اضطرار مالی ارائه می گردد. در پایان تکانی در مورد استفاده از استراتژی های متفاوت مالی و واقعی بیان می شود.

 

مقدمه

با گسترش ، توسعه و تغییر شکل خدمات بنگاههای اقتصادی روند جدایی مالکیت و مدیریت اداره بنگاه های اقتصادی بعد از تغییر شکل و گسترش خدمات مالی و مناسبات اقتصادی سازمان ها و گسترش شرکت های سهامی روند رو به رشدی به خود گرفته است.

به دلیل پیچیدگی های اقتصادی و گسترش فعالیت های کسب و کار و تخصصی شدن آنها ،سرمایه گذاران کنترل سرمایه خود را به مدیران می دهند و خود از طریق گزارش حسابرسان مستقل عملکرد مدیران را ارزیابی و کنترل می کنند.

مدیران توجیه پذیر بودن طرح های شرکت را از سه دیدگاه فنی (دسترسی به مواد اولیه ،فناوری،میزان تولیدو…)،اقتصادی (رقبا،فروش ،الگوی مصرف و…)و مالی (میزان بازده ،ریسک ،دوره بازگشت سرمایه،ارزش فعلی خالص طرح و…) بررسی می کنند.

یک بنگاه اقتصادی در انجام فعالیت های مربوط به کسب و کار خود با ریسک های متعددی سرو کار دارد. این ریسک ها در مراحل مختلف چرخه حیات سازمان و با توجه به حوزه فعالیت آن بروز می نمایند.میزان کل ریسک های در معرض یک بنگاه اقتصادی با عنوان ریسک کل یاد می شود. ریسک کل از دو بخش ریسک خاص شرکت (غیر سیستماتیک) و ریسک ناشی از عوامل کلان (سیستماتیک) تشکیل شده است.مطالعات زیادی در جهت اندازه گیری و کنترل ریسک کل شرکت ها انجام گرفته است.

اما با توجه به استراتژی های اتخاذ نشده توسط مدیران که بنگاه های اقتصادی را به سمت این نوع ریسک ها سوق می دهند،قابل توجه است. این مقاله بعد از تعریف استراتژی های مالی و جایگاه آن در میان استراتژی های سازمانی ،انواع استراتژی های مالی اتخاذی در شرکت ها را معرفی می کند.در ادامه به ویژگی های رکود اقتصادی و تاثیر آنها بر روی شرکت ها اشاره خواهد شد و استراتژی های اتخاذی  توسط مدیران به منظور مدیریت شرایط اضطرار مالی در سازمانها بررسی می گردد.